من یک دانشجوی دکترای سیاه پوست هستم که دور از خانه زندگی می کنم. موفق شدم با چشمان سنگین خداحافظی کنم

این ستون اول شخص توسط اولاجیده سالاوو، دانشجوی سال سوم دکترا در دانشگاه آلبرتا در ادمونتون نوشته شده است. برای اطلاعات بیشتر در مورد داستان های اول شخص CBC، لطفاً ببینید سوالات متداول.

سه تماس از دست رفته پدرم دوباره از نیجریه تماس گرفته بود. ساعت 4 صبح در ادمونتون بود.

تماس گرفتن پدرم در این زمان چیز عجیبی نبود. او فکر می کرد که جهان در یک منطقه زمانی اجرا می شود. وقتی پدرم از شائو، زادگاه من، فقط چند کیلومتر دورتر از رودخانه نیجر، جایی که گفته می‌شود بقایای مونگو پارک در آنجا دفن شده است تماس گرفت (کاوشگر اسکاتلندی که ادعا می‌کرد رودخانه نیجر را کشف کرده است!)، می‌توانم او را در میان مردان دیگر نشسته تصور کنم. سن او در a بومپه، یک سکوی مرتفع پلانک محبوب که اکثر مردان در آن عصر بازنشسته می شوند تا صحبت کنند و بازی هایی مانند چکرز و Ayò Ọlọ́pọ́n.

زنگ زده بود و می‌خندید و می‌خواست مرا در مورد مسائل خانوادگی به‌روز کند. من به عنوان فرزند اول خانواده وظیفه دارم به چنین صحبت هایی گوش دهم. من اذیت نشدم، اما باید یادآوری کنم که وقتی من خواب بودم تماس گرفته بود.

هشت مرد با پارچه های روشن روی تخته چوبی نشسته اند.
پدر سلاوو، پشت، دوم از سمت راست، در میان دیگر مردان هم سن و سال خود، روی یک بومپه در شائو، نیجریه، یک سکوی مرتفع از تخته‌های معروف که اکثر مردان در آن شب بازنشسته می‌شوند. (ارسال شده توسط اولاجیده سلاوو)

من یک دانشجوی دکترا هستم که دور از خانه زندگی می کنم در حالی که هنوز مسئول نگه داشتن خانه از طریق تماس های تلفنی، پیام ها و چت تصویری برای جلوگیری از تنهایی و دلتنگی هستم.

چمدان‌هایم را بستم و نیجریه را در 17 ژوئن 2021 ترک کردم و مستقیماً به سمت تابستان تاول‌آمیز ادمونتون رفتم. نمی‌دانم هزینه استراحت من چقدر است، زیرا هزاران کیلومتر آن سوی اقیانوس با خانواده‌ام پیوند داشتم.

اگرچه فعالیت های دانشگاهی در ژوئن شروع نشده بود که من وارد شدم، ثبت نام در “زندگی آکاداهمانطور که در نیجریه می گوییم، شوخی کوچک نیست، با بارهای از بررسی کتاب و یک لیست خواندن بی پایان.

دکترا باعث می شود فکر کنم خوابیدن جرم است. یک ذهن به من می گوید: “هی جید، تو قرار است تا الان آن چکیده را بنویسی. یکی دیگر به من یادآوری می کند: “هی جید، تو هنوز یک درخواست کمک مالی برای تکمیل داری.”

اغلب در مواردی مانند این، حتی زمانی که زمان خواب نادر خود را قطع می کردم، باز هم چیزی تولید نمی کردم. پیش‌نویس پروپوزال دکتری که در پایان اکتبر در مورد بی‌خوابی تکمیل کرده بودم، با بازخوردهای جدی برگشته بود: من یک بازنگری اساسی انجام می‌دادم، با نام مستعار، “تلاش خوب، از نو شروع کن!”

غروب اواخر تابستان تابستان ادمونتون به این معنی بود که من زود نمی خوابم. من شریکم در نیجریه را تشویق می‌کنم که با من در تماس تلفنی بماند، در حالی که خورشید را که هنوز طلوع می‌کند، یک دیسک گرد قرمز تا ساعت 8 شب به او نشان می‌دهم.

زن و مرد جوانی با مسافران شلوغی که از پشت سرشان در فرودگاه عبور می کنند به یکدیگر نگاه می کنند.
سالوو قبل از سوار شدن به پرواز خود از لاگوس به ادمونتون در ژوئن 2022، لحظاتی را با شریک زندگی خود، ایوا، به اشتراک می گذارد. (ارسال شده توسط اولاجیده سلاوو)

“خب حالا کی میخوای بخوابی؟” او در یوروبا پرس و جو می کرد. زمانی که من او را با تلفن گروگان گرفتم، در نیجریه معمولاً ساعات عجیبی بود. گاهی اوقات، از انجام این کار احساس وحشتناکی می کردم و به او می گفتم که در حالی که اصلاحات را کامل می کنم، به رختخواب برود. در زمان‌های دیگر، او با من آنلاین می‌ماند در حالی که ما درباره انواع موضوعات صحبت می‌کردیم: چه اتفاقی در راه او به محل کار افتاد، چه اتفاقی نیفتاد، رفتار مرد اوکادا در آن روز (دوچرخه‌سوار تجاری که او هر روز به سر کار می‌برد) و به همین ترتیب. در بیشتر موارد باید او را متقاعد کنم که برود زیرا باید صبح روز بعد تا ساعت 9 صبح کار را از سر بگیرد.

درست زمانی که تا ساعت 2 بامداد به خواب رفتم، تا ساعت 5 صبح دوباره خورشید طلوع کرد. آه!

چای درمانی

با دوستان ادمونتونی ام اوچه و جوموک، من به طور معمول در مورد استراحت نکردن خوب و آفتاب سرکش تابستان صحبت می کردم. اوچه کیسه های چای مختلف را بیرون آورد: بابونه، زنجبیل، قاصدک برشته، سیر. او بابونه را پیشنهاد کرد زیرا شب شده بود. اوچه گفت: “این ماهیچه های شما را شل می کند.” متقابلا لبخند زدم. اوچه اصرار کرد که چند کیسه با خود ببرم. من موظف شدم می‌توانستم عصر را به خوبی استراحت کنم و به شوخی به او می‌گفتم که اکنون مرا به یک معتاد چای تبدیل می‌کند.

پاییز 2021 سه کلاس بود. این به معنای افزایش شدت کار دانشگاهی بود. حالا وقفه خواب از مادرم اومد. وقتی به او می‌گفتم مامی، هنوز ساعت 2 صبح است، می‌گوید: «فکر می‌کردم بعد از ظهر هستی». سپس چیزهای مختلفی را برای بحث در مورد خانه انتخاب می کردیم – مادربزرگم و کسب و کار او و عادات غذایی من. من همچنین می خواهم تأیید کنم که وضعیت سلامتی او چگونه است و آیا او به خوبی از سر کار استراحت می کند یا خیر. من به مامانم اطلاع دادم که ادمونتون در کاناداست، و نه مثل اوکراین که چند ماه پیش نگران بود و زنگ زد، “جید، آبی، جایی که می گویند جنگ است، همان جایی است که شما الان هستید؟” من جواب دادم رارا ماامی، نه، به زبان یوروبا.

در حالی که خواب من چیزی در حد نرمال نبود، در سال 2022 خود را برای کاندیداتوری آماده می کردم، زمانی که نوشتن من به طور فزاینده ای دشوار شده بود. روزهای طولانی تابستان راه را برای روشنایی کوتاه زمستانی باز کرد. نیش تند سرما انگار کسی سرم را از پشت گرفته است. تهیه پیش نویس به یک فرآیند دشوار تبدیل شد.

پروتکل خواب دقیق

در ژانویه، بالاخره شروع به قرار دادن خودم در یک پروتکل سخت خواب کردم. اوچه یک را به اشتراک گذاشته بود مقاله با من، گزیده ای از کتاب Rest is Resistance اثر Tricia Hersey. این پس از آن بود که دوباره از او شکایت کردم که نوشته‌ام ناخوشایند بوده است و او پرسید:برادران شما اصلاً خوابید؟

اکنون، ساعت 10 شب می‌خوابم و حدود ساعت 6 صبح از خواب بیدار می‌شوم، این سعادت هشت ساعته برای برکت دادن به بدن من است. من از آنها در خانه خواستم تا در آخر هفته چت های ویدیویی و مکالمه طولانی با من برنامه ریزی کنند.

من الان خوابم را بیشتر نوعی مراقبت از خود می دانم. چون می دانم فشار آوردن به بدنم با کار بیهوده باعث افزایش بهره وری نمی شود، با فکر نارضایتی مخالفم.

باید اعتراف کنم که خواب کافی به بدن من انگیزه لازم را می دهد تا افکاری را که برای موفقیت به عنوان یک دانشجوی سیاه پوست نیاز دارم ایجاد کند. با این حال، زمانی که من گاهی اوقات به عنوان داور در مورد مسائل خانه عمل می کنم، زمانی که ممکن است به کمک فوری نیز نیاز داشته باشند، قوانین من باید انعطاف پذیر باشند.

وقتی بازبینی ام را زودتر از آنچه پیش بینی می کردم به پایان رساندم، متوجه شدم که استراحت چقدر روی نوشته ام موثر بوده است. من توانستم درخواست های بودجه بیشتری ارائه کنم و مفاهیمی را برای پروپوزال ها و مقالات ایجاد کنم. امروز من در برابر هر ایده بی قراری مقاومت می کنم و کتاب هرسی را به لیست مطالعه تابستانی خود اضافه می کنم.


آیا داستان شخصی قانع کننده ای دارید که بتواند به دیگران کمک کند یا درک کنید؟ ما می خواهیم از تو بشنویم. در اینجا اطلاعات بیشتری در مورد نحوه ارائه به ما وجود دارد.